|
کد مطلب: 182475
رازهاي موفقيت مرد ۳۱۰ميليارد دلاري در بورس
تاریخ انتشار : 1394/05/17 20:25:14 نمایش : 1244
ثروت او دو برابر مجموع ثروت بيل گيتس و وارن بافت است و اين در حالي است که او همه چيز را به عنوان يک مهاجر اسکاتلندي ورشکسته آغاز کرد. نام او اندرو کارنِگي Carnegie Andrew است که 96 سال پيش فوت کرد و رازهاي موفقيت خود را افشا کرد.
 به گزارش پايگاه خبري تحليلي پيرغار، چگونه او که هيچ پول ، فرصت و ارتباطاتي نداشت، تبديل به ثروتمندترين مرد زمين و صاحب بزرگترين امپراطوري فولاد جهان شد؟
آقاي الکس بانيان Alex Banayan با صدها ساعت مطالعه براي کشف رازهاي موفقيت آقاي کارنگي پنج فصل از بهترين درس هاي زندگي او را استخراج کرده که با همديگر به مرور آنها ميپردازيم.
۱.از زير سايه بيرون بياييد
يک روز يک مرد جوان وارد دفتر آقاي کارنگي شد و با او درباره موفقيتش مصاحبه کرد. کارنگي مي توانست با بيان داستان هاي فقر و فلاکت خود و يا معاملات وحشتناک با راکفلر به جوان پاسخ دهد، اما او درباره چيزهاي ديگري صحبت کرد.
کارنگي در پاسخ گفت که مهم ترين چيز در زندگي او توانايي وي در دور ريختن مصيبت ها و سختي ها از ذهن و خنديدن در پستي و بلندي هاي زندگي بوده است. به نظر وي ارزش ديدن زندگي از لنز مثبت نگري بيش از ميليون ها دلار ميارزد.
او اين گونه ادامه ميدهد: "جوانان بايد بدانند که با اين طرز نگرش مي توانند بهره ببرند، چرا که ذهن انسان مانند جسم مي تواند از زير سايه به زير نور خورشيد حرکت کند."
اين طرز فکر احساس خوبي به کاروکسب مي دهد. با دوري جستن از منفي بافي که کمر انسان را خم ميکند، کارنگي توانست روي چيزهاي مثبت تمرکز کرده، از شکست ها سريع تر رها شده و در جايي که هيچ کس فرصتي نمي ديد، او فرصت ها را به خوبي ميديد.
از خودتان سوال کنيد: آيا بعضي وقت ها غرق در افکار منفي و گفتوگوهاي منفي با خودتان نمي شويد؟ آيا با نگاه داشتن ذهن خودتان در سايه و تاريکي، فرصتها را از دست نميدهيد؟ چقدر کار و کسبتان مي تواند رشد بيشتري داشته باشد، اگر روي يک نوار اين جمله را بنويسيد و روي ميز کارتان بگذاريد: "ذهنتان را به سمت نور خورشيد حرکت بدهيد"
۲. به او بگو آن ۱۰ هزار دلار را براي خودت نگه دار
يک بار کارنگي و جي پي مورگان J.P.Morgan در يک کار و کسب شريک بودند. يک روز مورگان تصميم به خريد سهم کارنگي گرفت و از او پرسيد "چقدر براي آن مي خواهي؟" کارنگي گفت که ارزش سهام وي ۵۰ هزار دلار است و ۱۰ هزار دلار هم اضافه بر آن مي خواهد که مي شود ۶۰ هزار دلار. مورگان شرايط را پذيرفت.
اما صبح روز بعد کارنگي يک تماس تلفني دريافت کرد.
مورگان: "آقاي کارنگي! شما اشتباه کرديد. بر اساس وضعيت اعتباري شما در شرکت، ۱۰ هزار دلار کم تر حساب کرديد." (مورگان ارزش واقعي سهام کارنگي را ۶۰ هزار دلار حساب کرده بود که با ۱۰ هزار دلار ميشد ۷۰ هزار دلار) بنا براين مورگان يک چک ۷۰ هزار دلاري براي کارنگي فرستاد.
کارنگي در پاسخ به مورگان گفت که "آن ۱۰ هزار دلار اضافي را براي خودت نگه دار." (ارزش کنوني آن ۱۰ هزار دلار طبق تورم آمريکا مي شود ۱۳۰ هزار دلار) اما آقاي مورگان در پاسخ به او گفت: "نه متشکرم. من چنين کاري نمي توانم انجام بدهم! "
کارنگي مي گويد: "وقتي روي اين داستان عميق فکر مي کردم، به اين حقيقت رسيدم که يک کار و کسب بزرگ بر روي سخت ترين خطوط صداقت و درستکاري بنا مي شود." کارنگي از مورگان اين درس را آموخت که بهتر است در کوتاه مدت پول را از دست بدهيم اگر اين به معني آنست که شهرت و آوازه در دراز مدت حفظ شود!
به شدت به اين موضوع فکر کنيد: آيا کار و کسب شما هر آنچه را که تضمين کننده اين اصل : "اعتبار و آبرو قبل از سود ميآيد" انجام ميدهد؟
۳. از قانون ۹۰ – ۱۰ پيروي کنيد
يک ماجرايي هست که زندگي کارنگي را عوض کرد. داستان درباره پير مردي که زندگي بسيار غم انگيز و تاسف باري را گذرانده مي باشد. وقتي مردم شهر براي او دلسوزي مي کردند، پير مرد در پاسخ آنها گفت: "بله، دوستان من، همه آنچه شما گفتيد درست است. من يک زندگي طولاني پر از مشکلات داشتم. اما يک حقيقت نادر درباره آنها وجود دارد. ۹۰ درصد آنها اصلاً اتفاق نيفتاد!"
درسي که آقاي کارنگي از اين گفته پير مرد ياد گرفت، اين بود که بيشتر مشکلات و "اگر اين جور بشه چي مي شه ها" که ما تصور مي کنيم، غالبا به طور کل اتفاق نمي افتند! مغز هاي ما غالباً تمايل به تصور بدترين سناريوها و عملکرد بر مبناي آنهايي دارند که بيشترآنها معمولاً به کل اتفاق نمي افتند! حتي اگر اتفاق هم بيافتند به آن بدي که ما تصور مي کرديم نيستند!
امام علي عليه السلام مي فرمايند: هرگاه از کاري ترسيدي، خود را بـه کام آن بينداز. زيرا ترس شديد از آن کار، دشوارتر و زيانبارتر از اقدام به آن کار است.
با ياد آوري قانون ۱۰ – ۹۰، کارنگي خود را از ترس ناشناخته ها رها کرد و توانست براي رسيدن به موفقيت هاي ريشه اي و بزرگ خود دست به ريسک هاي مورد نياز بزند.
با خودتان صادق باشيد: آيا شما هم گرفتار "اگر اين جور بشه چي مي شه" ها هستيد؟ آيا زندگي شما در صورت پيروي از قانون ۱۰-۹۰ و يادآوري اينکه بيشتر مشکلات اصلاً رخ نمي دهند، بهتر نمي شود؟ آيا ميخواهي همين الان يک تعهد بدهيد که با اين اصل و قانون زندگي خواهيد کرد؟
۴.روي نور فلاش بپريد!
وقتي که کارنگي براي اولين شغل خود استخدام شد، کارفرما از او پرسيد "زود ترين زماني که مي توانيد شروع کنيد، کي هست؟" بيشتر آدم ها در اين مواقع درخواست چند هفته براي جابجايي مي کنند. اما جواب کارنگي چه بود؟ "من از همين الان کار را آغاز مي کنم".
کارنگي مي نويسد: "غنيمت نشمردن فرصت، مي تواند يک اشتباه بزرگ باشد. پستي که به من پيشنهاد شد، مي توانست يک اتفاقي بيافتد و يک پسري ديگر براي انجام آن کار فرستاده مي شد. وقتي موقعيت تثبيت شد و در اون کار قرار گرفتم، با خودم گفتم، تا زماني که بتوانم در اين کار خواهم ماند."
کارنگي در باره اين پيشنهاد خيلي فکر نکرد و به جاي اينکه آهسته دست به کار شود و تمام فرصت را از دست بدهد، ترجيح داد که سريعاً وارد عمل شده و چيزي را که اشتباه باشد، را ريسک کند.
حضرت علي عليه السلام مي فرمايد: فرصت هاي نيک را غنيمت شماريد، به درستي که فرصتها مانند ابرهاي بهاري سريع مي گذرند.
و عکس اين قانون هم صادق است. وقتي کارنگي به اين نتيجه رسيد که سهامي را که در يک شرکت دارد ديگر دوست ندارد، به شريکش گفت "همين الان همه سهم ها را بفروش". وقتي شريک او در پاسخ گفت عجله اي براي اين کار نيست، کارنگي فرياد زد: "کاري را که گفتم سريع انجام بده!" و در حقيقت کار خوبي کرد چرا که خيلي زود آن شرکت ورشکسته شد.
چند فرصت فکر مي کنيد تا حالا از پيش شما گذشته و شما به سوي آنها خيز بر نداشتيد؟ آيا آمادهايد مانند کارنگي عمل کنيد و پاسخ شما به فرصت ها اين باشد : "همين الان مي توانم شروع کنم"؟
۵. انگيزه ۲.۵ دلاري خودتان را پيدا کنيد
در روزهاي آغازين کار، کارنگي يک انعام ۲.۵ دلاري دريافت کرد. وقتي او انعام دريافتي را جهت کمک به خانواده به پدرو مادر خود داد، مي گويد: "هيچ موفقيت پي در پي و يا به رسميت شناخته شدن و آوازه اي تا به حال اين اندازه هيجان و شوق بخشش و کمک آن ۲.۵ دلار را براي من نداشته است. آن موقعيت براي من يک بهشت بود روي کره زمين! "
و از آنجا به بعد، کارنگي فهميد که مي خواهد ثروتمند شود. اما نه براي خودش، بلکه او پول درآوردن را براي پدر و مادرش براي اينکه زندگي خوبي داشته باشند، تخيل و تصور کرد.
به محض اينکه کارنگي آن مشوق و انگيزه بيروني را تشخيص داد، سرعت او بيشتر شد. نکته کليدي اين است که انگيزه اصلي او کمک به خودش نبود، بلکه کمک به کسي غير از خود او بود.
پس اگر کاري را که مي کني براي پدر و مادرت باشد، يا به جهت کمک کردن به ديگراني که حتي ممکن است، اسم تو را هم ندانند، پس شما هم بايد آن مشوق و انگيزه ها را در ذهن خود ايجاد کنيد و بپرورانيد تا اينکه در سختي هاي نا گزير و حتمي سفر موفقيت به ياري شما شتافته و به شما سوخت رساني کنند.
آيا براي انگيزه ۲.۵ دلاريت روشن هست که آن کيست؟ براي چه کسي جز خودت مي خواهي کار کني؟ اگر هنوز نمي داني، سعي کن اين موضوع را مشخص کنيد. اگر هم مي داني آن انگيزه کيست، چگونه ميخواهيد هر روز آن انگيزه ۲.۵ دلاري را به خودتان يادآوري کنيد؟
اندرو کارنگي دليلي هست براي اينکه اگر سخت کار کنيد، ذهنتان را بيرون سايه و در روشنايي قرار بدهيد، ريسک پذير باشيد، سريع عمل کنيد، و شهرت و آوازه بر آمده از سرسختانه ترين صداقت و درستکاري را بسازيد، آنگاه به هر چه بخواهيد مي رسيد.
گردآوري و ترجمه:
اميرعباس زينت بخش
amirabbaszinatbakhsh.blogfa.com
دانشگاه اينسيف متعلق به بانک مرکزي مالزي
پاورقي----------------------------------------------------------
۱ در ليست ۳۰ نفر زير ۳۰ سال فوربز بوده و نويسنده کتابي است (در دست چاپ) که پيش بيني مي شود فروش آن بسيار بالا باشد. اين کتاب حاصل ۵ سال تحقيق روي زندگي افراد سزشناس موفق جهان نظير بيل گيتس، وارن بافت، استيون ستيلبرگ و... مي باشد. ناشر آن Crown Publishers ((Random House Inc مي باشد.
۲ ما اول کار مي کنيم بعد کسب مي کنيم. براي کسب گرما از شومينه بايد هيزم ريخت. گرماي بيشتر مي خواهي، هيزم بيشتر بريز. پس درست تر اينست که بگوييم کار و کسب. کلمه کسب و کار يعني اول پول بعدا کار! تا پول ندهيد من کاري نمي کنم! به ياد داشته باشيم کلمات و عبارات يک جامعه بر آمده از سبک زندگي رايج آن جامعه است.
|
شهرستان فارسان در یک نگاه |
|
خبرنگار افتخاري |
|
google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html
google-site-verification=sPj_hjYMRDoKJmOQLGUNeid6DIg-zSG0-75uW2xncr8
google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html
|
|
|